کد مطلب:252509 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:140

هدایت و رهبری یاران و پیروان
حمایت از یاران و جلوگیری آنها از انحراف و تشریح عواقب وخیم فروختن شخصیت خویش به دستگاه حاكمه كه مهمترین آن جریان



[ صفحه 253]



حفظ برادر خود به نام موسی از شركت در محفل بزم و می و لهو و لعب كه توسط متوكل برپا شده بود، طرح برپائی این جلسه عصیان آمیز به منظور ملكوك ساختن حیثیت و آبروی امام، صورت گرفت ولی به خواست خدا متوكل به هدف شوم خویش نایل نشد.

خلاصه جریان بدین ترتیب بود كه: متوكل پس از ابراز خشم و كینه خود مبنی بر عدم توفیق در نقشه پلیدی كه طبق آن می خواست در یك شب نشینی و بزم درباری به امام شراب بنوشاند، یكی از حاضران پیشنهاد كرد. برادرش موسی سوژه ی خوبی برای اجرای طرح شیطانی وی می باشد و نیز متذكر شد نامبرده به دنبال چنین مجالسی كه ساز و می و معاشقه در آن باشد، می گردد، اگر بتوانی او را ترغیب و اغواء نمائی بهانه ی خوبی برای اشاعه فساد ابن الرضا پیدا خواهد شد با این شیوه كه مردم نیز چنان آگاهی ندارند كه بین او و برادرش فرق گذارند مضافا اینكه اگر كسی نیز او را بشناسد به نظرش چنین خواهد رسید كه برادرش نیز بر همین منوال و شیوه سلوك می كند، پیشنهاد این خناس درباری متوكل را آرام و دل مجروحش را مرهمی گشت. فرمان داد تا برادر امام را با احترام و تجلیل خاصی به سامراء آورند و دستور داد تا جمعیت زیادی از بنی هاشم و سران ارتش و رجال كشوری و لشكری در استقبال از او شركت كنند، و نیز مقرر گردید تا به محض ورودش به سامرا قطعه زمینی به او هبه نمایند و خانه ایی در آن بسازند و می گساران، و زنان هرزه درباری، كنیزكان روسپی و خوش آوازان سیما پیكر را برایش بفرستد، و از صرف پول و بریز و بپاش در مقابل او كوتاهی نكنند تا هدفشان تأمین شود و نیز دستور داد



[ صفحه 254]



خانه در جائی باشد كه با رفت و آمد متوكل هم تناسب داشته باشد.

متوكل با این برنامه ها می خواست به یكباره آبروی امام را نقش بر آب كند، اما امام از این صحنه سازیها غفلت نداشت و خوب می دانست كه هدف در واقع هموست. و طرح هر گونه نقشه علیه آن حضرت، مستقیما در ضدیت با دین رسول خدا (ص) خواهد بود زیرا همه بر این باور بودند كه امام، الگو و نمونه ی راستین تجسم اسلام است.

بدین ترتیب امام تصمیم می گیرد كه این طرح خائنانه را در هم ریزد و دشمن را وامانده و مفتضح نماید او نیز مانند سایر مستقبلین به استقبال برادرش می رود و حضرت از اولین كسانی بود كه برادرش را ملاقات كرد پس از ایفای حق برادری و احوالپرسی اولین آژیرهای هشیاری را به صدا در می آورد و بر اساس رضای خدا و رسول خدا سخن می آغازد و او را در جریان طرح خائنانه متوكل قرار می دهد و می فرماید: هیچ می دانی كه متوكل برای چه احضارت كرده است؟ می خواهد حیثیت تو را برده و بی آبرویت كند، مبادا كه در قبال او معترف به نوشیدن جرعه ایی از شراب شوی.

ای برادر از خدا بترس و به گناه خود را میالای، موسی كه خود را به بی اطلاعی زده بود گفت:

شگفتا مرا برای چنین منظوری خواسته است؟ چه باید كرد؟ حضرت فرمود: مبادا ارزش خود را تباه سازی! مبادا تملق ها و فریب انگیزی های او تو را اغواء كند او هدفی جز هتك احترام و حیثیت تو را ندارد.

امام تا توانست برادر را از پایان كار مطلع ساخت، چرا كه شاید



[ صفحه 255]



وی به متوكل حسن ظنی داشت و یا اینكه موضوع را از پیش می دانسته ولی در نظرش مهم و بد نبوده است، غافل از اینكه تا چه میزان هتك احترام خود و برادر و دینش در این نقشه نهفته است امام بار دیگر به پند و موعظه ادامه می دهد ولی جوابی نمی شنود.

حضرت آخرین دارو را قاطعیت در بیان و اتمام حجت دانسته و با استمداد از نیروی لایزال غیبی فرمود: اما در محفلی كه می خواهی با متوكل میگساری كنی بدان كه هرگز توفیق نخواهی یافت و انجام نخواهد گرفت.

تاریخ می گوید: خداوند نور خود را به اتمام رساند امام را از این گرفتاری پیروزمندانه نجات داد. چرا كه متوكل به علل نامعلومی از اندیشه و شیوه شوم خود عدول نمود و تب و هیجانش از مجالست با موسی فرو نشست. به گونه ای كه سه سال موسی هر پگاه به خانه متوكل می آمد و به وی می گفتند كه امروز خلیفه گرفتار است، و بامدادی دیگر به او می گفتند كه متوكل به شراب نشسته است و دیگر آمادگی برای ادامه می نوشی ندارد و شب هنگام می آمد و به او می گفتند خلیفه دارو خورده است، تا سه سال همچنان او را سرگردان كردند تا متوكل به قتل رسید و او هرگز در بزمی با متوكل شركت نكرد و پیاله ایی ننوشید.